عشق فراموش کردن نیست
بخشیدن است
گوش کردن نیست
درک کردن است
دیدن نیست
احساس کردن است
جا زدن و کنار کشیدن نیست
صبر کردن و ادامه دادن است
حتی تنها…!!!
مطالب عشقولانه
آیینه ها
دچار فراموشی اند
و نام تو
ورد زبان کوچهی خاموشی!
امشب
تکلیف پنجره
بی چشم های باز تو روشن نیست!
من مال توام ،مثل نگهبان نگهم دار
در جیب خودت جابده،پنهان نگهم دار!
من مست تو هستم،تو اگردولت عشقے
باضربـہ ے شلاق مسلمان نگهم دار!
من قالے پر مشترے ات میشوم اما
جان پدرت در خود ایران نگهم دار!
ی? عمر زیاداست-ولے زحمت اگر نیست-
تا ردشدن ?ـصل زمستان نگهم دار
وقتے ?ـہ پزش?ان همـہ ?ردند جوابم
مؤمن شو وبا نذر خراسان نگهم دار
دریایم وآسودگے ام عین ملال است
حتّے شدہ با زور، پریشان نگهم دار!
“مادولت عشقیم ?ـہ دورش سپرے نیست”
پس دور نزن،در خود میدان نگهم دار …
شاید حق را به تو نمیدهد
حس میکنی درکت نمی کند
اما آخر ِ بحث
همیشه با یک شکلک،
یک لبخند،
یک بوسه،
قانعت میکند
از دستش نده!
او دوست داشتنی ترین خودخواهِ روی زمین است . . .
کاش شاعر بودم
تا تو را شبیه می کردم به
باران،
باده،
بوسه
یا نقاش بودم
طرح می زدم
پرتره ات را به روی ساحل
چشمان را روی آیینه
گیسوانت را بر باد
با گل و گلاب قمصر
خطاط هم نیستم
شکسته بنویسم
نستعلیق قدمت را به وقت رفتن
یا نگار گر هم نیستم
که تذهیب بگیرم قاب تن ات را
جانم که تو باشی
ایکاش حداقل
عکاس بودم
تا پیش از آنکه
رخسار تو بر ماه بیافتد
سایه ات بر خورشید
نگاهت به دریای مرمر
پیراهنت بر نسیم مدیترانه
دامنت بر جنگل های ایران
نفست بر کویر مصر
بهترین تصویرها را خلق کنم
این روزها
از کار بیکار کرده ای مرا
از بس سوژه ات تکرار زندگی است